وقتی دوستانش اعتراض کردند . « تو به پولی که برای خرید بلیط میپردازی نیازمندی. شبها تا نیمه شب اضافه کاری میکنی.تازه هشتت گروی نهته»
_« باید به واجب شرعیم عمل کنم.ثواب رای دادن مثل ثواب حج هست.با این تفاوت که برای حاجی شدن شرع نگفته پسانداز کنید. بلکه حکمش اینه که هر وقت پس انداز شخص اضافه آمد باید حج رو انجام بده. ولی من میتونم با پس انداز و قناعت برای رای دادن بروم.»
از مدتها قبل زن و شوهر تصمیم گرفتند تا مبلغی از ماهیانه خود را پسانداز کنند.هرچند نیازمند همان مقدار پساندازشان بودند. اما رای برایشان خیلی مهمتر از حل مشکلات مادی خودشان بود.باید برای رای دادن به یکی از کشورهای اروپایی که رایگیری برگذار میشد بروند.هزینه پروازشان هم سنگین بود.
با اینکه تابعیت سوئد گرفته بود.ولی دغدغه زیادی داشت تا در انتخابات شرکت کند.طاقت ماندن نداشت خصوصا بعد از شهادت سردار دلها، آرام و قرارش را از دست داده بود.احساس میکرد بعد از شهادت سردار دینی به گردنش سنگینی میکند.باید کاری کند که سردار خوشحال شود.
وقتی که برای تهیه بلیط اقدام کرد. هزینه بلیط خودش با همسر و فرزندش زیاد تر از پس اندازشان بود.چون در سوئد غریب بودند. کسی را نمیشناختند تا کودک را به او بسپارند. ناچار شدند در روز رای گیری هرکدام جداگانه سفر کنند. خودش از روز قبل سفر کرد و شب را آنجا ماند تا در اولین ساعت رای گیری رای خود را به صندوق بسپرد. به سوئد بازگردد.خانمش هم با آمدن همسر، کودک را به او سپرد و برای رای دادن پرواز کرد تا خودش را به آخرین لحظات رای گیری برساند و در انتخاب مهم شرکت کند. ناچار شب را در فرودگاه ماند تا صبح با پرواز برگردد.وقتی بازگشت یک جشن کوچک گرفتند تا با دوستانشان، حاجی شدن و وطن دوستی شان را به اشتراک گذاشتند.
2 تیر 1403