آمده بود خانه پدریام. نشسته نماز میخواند و صدایش آرام بود. سرش نیز اکثر اوقات پایین.
از حق و حقوق ضایع شدهی جانبازان میگفت. از حق مردم از دروغ و دغل کاری برخی.
انسان شریف و بسیار پاکی بود.
فامیلها شب به شب دسته دسته میآمدند و میرفتند و او از برنامههایش برای آنها میگفت و خویشان قول میدادند با نوشتن نامش در برگهی رای حمایتش میکنند.
من نیز میبایست به رسم رفاقت خانوادگی اسمش را در برگهی رای مینوشتم و آن را به امید حمایت از او روانه صندوق میکردم. اما…
اما تحقیقات من نشان میداد او فرد صالحیست اما اصلح شخص دیگریست. بین دو راهی رفاقت خانوادگی و انتخاب کسی که بهتر خدمتگزاری میکند مانده بودم. اما این ماندن طولی نکشید و من نام فرد اصلح را در برگه سیاهه کردم.
رای ما در آیندهی کشور تاثیر دارد.
#رای_عزیز_من
3 تیر 1403