جاده های پرپیچ و خم و طولانی،مناطق دورافتاده،روستاهایی که تا به حال ندیده بودم و مردمانی گرم و صمیمی همه و همه حاصل تجربیاتی بود در ایام نزدیک به انتخابات سال ۱۴۰۰.انگار همین دیروز بود که همراه دوستان مبلغه به دعوت مردم برای حضور حداکثری در پای صندق های رای به روستاهای دورافتاده رفته بودیم و دروغ نباشه دراین بین آقای رئیسی رو هم به عنوان نامزد اصلح معرفی میکردیم و چه افتخار و سعادتی بود که خدا توفیقمان داده بود
گذر از جاده ای که اطراف آن کشت برنج بود و موتورهای آبی که درحال پمپاژ آب به داخل مزارع بودن که مبادا زحمات کشاور به ثمر نرسه و این چه تشبیهی زیباست که کشور مابرای رسیدن به قله و ثمره دادن خون شهیدانمان همواره به پمپاژ امید نیازمنده.
ما با خانم جوانی که کارشناسی ارشد حقوق داشت مواجه شدیم که هیچ امیدی به آینده شغلی خودش و همچنین تغییرات مثبت در کشور نداشت و میگفت هر رئیس جمهوری بیاد فرقی با قبلیها نداره ما باهاش صحبت کردیم و راضی شد و گفت من به خاطر شما رای میدم اما چهارسال دیگه بیاید هم دیگه رو ببینیم که رئیسی چیکار کرده
از زمان شهادت رئیس جهمور عزیز و مغتم مرتب این خاطره برای من مرور میشه که آیا اون خانم تلاش های شبانه روزی شهید رئیسی رو دیدن؟آیا دیدن که رئیس جمهور میتونه مردمی باشه و به فکر محرومین باشه؟آیا متوجه شد فرق میکنه که کی رئیس جهمور باشه؟آیا دیدن که زمان مناظرات علی رغم توهینها و تهمتها هیچگاه از دایره اخلاق خارج نشدن؟آیا دیدن که مردم خانواده رئیس جهمورمون رو فقط بعداز شهادتشون شناختن؟ و…
حال دلمون دراین روزهای فراق رئیس جمهور شهیدمون مصداق این بیته:
بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران /گز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران
2 تیر 1403