5

نرجس خاتون محمدی

#رای_عزیز_من
با وضو و نام خدا، برگ رای را در صندوق انداختم. از سالن مدرسه بیرون آمدم. با نفس کشیدن هوای صبحگاهی، خدا را سپاس گفتم:«خدایا شکرت بعد سی و دوسال فرصت دادی تا به فرد اصلح رای دهم.» به رای‌ام گفتم:«از این به بعد غصه‌هایت تمام و کارخانه‌ها فعال می‌شود، کارگران بیکار به زندگی عادی برمی‌گردند. طرحهای نیمه کاره کامل می‌شود. برای افزایش جمعیت برنامه ریزی‌ها اجرا خواهد شد. نخبه‌ها از افسردگی در می‌آیند.خرابی‌های دولت‌های گذشته ترمیم می‌شود. مردم دیگر شهروند درجه دو نخواهند بود.دیگر غرورت زیر پای کری و امثال آن له نمی‌شود. دیگر تحریم، چماقی برای دوستی با غرب نمی‌شود. برجام باعث باران و هوای سالم نخواهد بود. رئیس جمهور با انتخاب وزیر خارجه پر قدرت غرور و غیرت ایرانی را بازیابی می‌کند. دیگر نباید شرمنده قهقهه‌های مستانه رئیس جمهور و وزیر خارجه در جمع اروپاییان باشی.» اینها امیدهای من بود که فقط و فقط رای من می‌توانست به آنها رنگ واقعیت بدهد.
رای عزیز من! چه مبارک بودی. هیچوقت به این اندازه شب‌ها را با خیال راحت نخوابیده بودم. مطمئن بودم که پیرزن در میان کویر هم پاسخ نامه‌اش را خواهد گرفت.

***
من نتواستم از خدمات آیت الله رئیسی تشکر کنم هرچند در قنوت دعاهایم همیشه حضور دارد.
من می‌توانم آرزوی شهید خدمت را محقق کنم. من می‌دانم او چه چیزی را دوست داشت و آرزویش چه بود.
این بار هم رای‌ام را به فرد اصلحی که دنباله رو برنامه‌های او خواهد بود می‌دهم. با رای دادن به اصلح از زحمات شبانه روزی و بی‌خوابی‌های شهید جمهور تشکر خواهم کرد تا راهش ادامه پیدا کند.

28 خرداد 1403