در تاریکی صفحه روشنی روی عینکش منعکس می شد
چشم هایش که به سوزش افتاد گوشی موبایلش را خاموش کرد و به خودش قول داد تا دیگر شبکه های اجتماعی را باز نکند
فایده ای هم نداشت
فقط سردردی با چاشنی نگرانی به همراه داشت
این روزها در فضای مجازی پر شده از اخبار انتخابات ریاست جمهوری
هنوز چندی از درگذشت شهید جمهور سابق نگذشته بود که کاندیدا ها وارد میدان شدند و هرکدام برای به دست آوردن صندلی قدرت همتشان را جمع کردند
نیمه شب بود اما مغزش مانند یک کلاف کاموا در هم پیچیده شده بود
از تخریب های جبهه خودی بگیر تا یکپارچگی و تعهد جبهه مقابل
جبهه ای که علنا ضد انقلاب بود و تلاش های بسیاری برای پیروزی و ترغیب مردم انجام می داد
به یاد صحبت های سید علی افتاد : هیچ خللی در کار کشور به وجود نمی آید
سخنش بی نقص بود زیرا این مملکت و این اب و خاک صاحب دارد
اینجا منطقه ی اختصاصی مهدی ( عج) است و خودش حواسش به منطقه اش هست
این تفکر گره های مغزش را از هم گسست و آرامشی باور نکردنی به قلبش تزریق کرد
برخواست
وقت منفعل بودن و افسردگی گرفتن نبود
باید وظیفه را به انجام رساند
زیرا ما مامور به وظیفه ام نه نتیجه!
6 تیر 1403