#رای_عزیز_من
فرشتگان در صف استقبال حاضر بودند. صالحین و شهدا حضوری آمدهبودند. همهمهای از تکبیر فضا را پر کرده بود. شهدا گرداگرد شهید جمهور حلقه زده بودند. هرکدام با بیانی خوشامد میگفتند.
حسن تهرانیمقدم؛پدر موشکی:«دست مریزاد سید! با وعده صادق آرزویم را برآورده کردی.قلب صهیون را با موشک نشانه رفتی تا حواسشون باشه با کی طرفن»
محمدعلی رجایی با بوسهای بر عبای سید خدمت:«به ما که فرصت ندادن مرکب امضای حکم تنفیذ امام خمینی خشک بشه. ممنون که خدمت رو معنا کردی»
از بالای منبر حضرت روح الله با لبخندی شیرینی:«سید جان تو فرصت پیدا کردی در مدت دوسال و اندی به مردم و ملتهای جهان نشان بدهی که اگر مردم با بصیرت انتخاب کنن، رئیس جمهور در تراز انقلاب سر کار میآید. میتوانند از نعمتش بهرمند باشن.»
شهید دیالمه پرواز کنان آمد در کنار خادم شهید، دستش را گذاشت روی شانه او: «روسفیدمان کردی سید جان! در این مدت کم با همهی کارشکنیها و شایعه سازی حسودان، تمام هم و غمت را حل مشکلات و خرابیهای دولتهای گذشته کردی»
شهید بهشتی در گوشش گفت: « مثل من و بیشتر از من مظلوم شدی، ولی اجرت را گرفتی»
شهید چمران همراه با دانشمندان هستهای آمدند به دیدارش: « ممنون به نخبگان بها دادی.»
در این میان ملایک با مشک و عنبر بهشتی فضا را معطر میکردند. دعای همه ی این شهدا برای مردم ایران یک چیز بود: از خدا خواستند که به ملت ایران بصیرت دهد تا با شرکت حداکثری به اصلح رای بدهند و پرچم شهدا زمین نماند.
28 خرداد 1403